عنوان: سیاه سیاه   نویسنده: پژمان شاهوردی    سیاه بازی، در هر کجا که عده ایی گرد هم آیند،با دایره زنگی در دست ،مردم را دعوت به تماشای برنامه اش می کند .او با رقص و آواز سعی در
دانلود طرح نمایش خیابانی سیاه سیاه(پژمان شاهوردی)

عنوان: سیاه سیاه

 


نویسنده: پژمان شاهوردی

 

 

سیاه بازی، در هر کجا که عده ایی گرد هم آیند،با دایره زنگی در دست

،مردم را دعوت به تماشای برنامه اش می کند .او با رقص و آواز سعی در جمع کردن مردم به دور خود میکند.

سیاه ،می خواهد قصه ی ایرانگردی خود در چهل روز را، برای تماشاچیان تعریف کند.اوشروع به تعریف مسافرت خود به دور ایران می کند  و با سفر به هر استان ، با لهجه و یا گویش آن استان صحبت می کند وتعریف اتفاق های غیر معمول در آن استان باعث لبخند به روی لبان تماشاچیان می شود.

سیاه در مسافرتش به یکی از استان ها  می رسد و با لهجه مخصوص آن استان شروع به صحبت میکند. او بدون هیچگونه  بی احترامی به این لهجه در حال تعریف کردن  قصه اش با آب و تاب فراوان  است که به یک باره یکی از تماشاچیان از بین مردم به طرف او هجوم می آورد و او را به باد مشت و لگد می گیرد .

هر چقدر سیاه التماس می کند فایده ایی ندارد.اینگونه واضح است که این فرد  از مردم همان استان  است و به علت اینکه با لهجه ی آنها شوخی شده است قصد بر هم زدن کار سیاه را دارد/او خود با  همان لهجه ی صحبت می کند/

فرد شاکی؛یقه ی سیاه را می گیرد و می خواهد او را به پلیس معرفی کند.سیاه از نقش خود بیرون می آید و به او میگوید که در حال بازی تئاتر بوده است و از او معذرت می خواهد.مردم به کمک او می آیند و قصد متقاعد کردن فرد را دارند.

سیاه زیر بار نمی رود و می گوید به هیچ وجه اجازه نمی دهد که کسی در این مکان تئاتر بازی کند.به وسط گود می نشیند و می گوید اگر کسی می تواند بیاید و جلوی او را بگیرد و او را کنار زند.او به اهالی تئاتر هم به خاطر شوخی با لهجه او بر می آشوبد و به دنبال مسئول برگزاری این اتفاق می افتدد،تا از او شکایت کند.

مردم وارد ماجرا می شوند و هر کس چیزی می گوید تا بلکه او راضی شود و اجازه ادامه نمایش خیابانی را بدهد اما او مُسِر است که جای نمایش  و تئاتر در روی صحنه است نه خیابان و اهالی تئاتر جای خود را گم کرده اند.هر چقدر مردم سعی می کنند که او را متقاعد کنند نمی توانند .او کوتاه نمی آید و می خواهد سیاه را به پلیس تحویل دهد.

پلیسی به صحنه وارد می شود و از مردم علت شلوغی را می پرسد ومرد لر از سیاه شکایت می کند و علت را به او می گوید و سیاه نیز به پلیس می گوید که در حال بازی تئاتر خیابانی بوده است .

پلیس برای بردن هر کدام از آنها به کلانتری از مردم کمک می خواهد که رای مخالف یا موافق بدهند.وطرفداری خود را از فرد مورد نظر اعلام کنند.

کسی از تماشاچیان دوربین فیلمبرداری خود را که صحنه ضرب وشتم را ظبط کرده است به پلیس نشان می دهد و از سیاه طرفداری می کند.

مرد کوتاه نمی آید و.......

هر کس چیزی می گوید. پلیس می خواهد تصمیم بگیرد.....

ومن نمی دانم پایان این طرح چه می شود و به کجا می رسد......

درباره :
بازدید : 800
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 2 نفر مجموع امتیاز : 0

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش


قالب وبلاگ