عنوان: امپراتور و آنجلو
نویسنده: ایوب آقاخانی
امپراتور و آنجلّو
Emperor & Anjello
نويسنده :
ايوب آقاخانی
آدمها :
هونسو ترون ( امپراتور )
مريم به نژاد ( آنجلّو )
و صدای يک زن ...
تذکّر :
«هرگونه نقص در گرامر جملات انگليس عامدانه و خورندِ دانش کاراکتر هاست.»
به نام يگانه هنرمند
صَحنــه : شمال کاليفرنيا ـ جنوب اوکلند
فضای بيرونی يک «مدرسة بزرگسالان» (adult school) که ويژه آموزش زبان انگليس به مهاجران است.
گوشهای خلوت و بی آدم؛ که میتواند سکنجی باشد باسطل زباله شهرداری کنار ديوار؛ هرچه بريدهتر و مجرّدتر، بهتر!
زمان :
مارچ 2007
صحنه اوّل
کتاب من ! زخم من !
My book! My wound!
(در تاريکی صدای زنگی شنيده میشود که بی شباهت به صدای زنگ مدرسه و اتمام کلاس نيست؛ و متعاقب آن از بلندگو شنيده میشود که زنی اعلام میکند: )
صدا
! Attention Please! Break Time, Thirty Minutes
(نور بر صحنه گشوده میشود. سطل زباله کنار ديوار است و ديوار آجری مدرسه، چندان تميز و نو به نظر نمیرسد. «هونسو ترون» خسته از تحمّل يک درد طولانی وارد شده، با چهرهای درهم و خسته و دردآلود، گوشهای تکيه میدهد و سيگاری آتش ميزند. او يک سياهپوست نسبتاً درشت هيکل چهل ساله است. تمام مدّت دستش را به پهلويش گرفته و صورتش درهم است. هر از گاهی نگاهی به چپ و راست میکند و باز در خود فرو میرود و سيگار میکشد. او کتابی زير بغل دارد. آن را به دست میگيرد. نگاهی به آن میکند. پوزخندی میزند. درد در چهرهاش میدود. عصبی، از سرِ درد کتاب را با نالهای پرت میکند. همزمان با ناله و پرتاب او، «مريم به نژاد» که او نيز زنی در حدودِ چهل سالگی به نظر میرسد ـ با رنگی از جاذبه و زيبايي زنانه، امّا نه چندان آراسته ـ وارد شده و پنهان از چشم «هونسو» ، گوشهای میايستد. لحظاتی حال و روزش را برانداز میکند! نگاهی به «هونسو» و نگاهی به گتاب ويران شدهاش بر زمين ـ که کتاب آموزش زبان همان مدرسه است ـ میکند. «هونسو» متوجّه او نيست. چشمانش را میبندد و دردآلود، کم کمک مینشيند و سر به گريبان فرو میبرد. «مريم» که احساس میکند نگاه «هونسو» به طرف او نيست، با عجله به طرف کتابِ منهدمِ «هونسو» میرود و برش میدارد. نشسته، ورق میزند. کمی از ريخت افتاده است. «هونسو» سر بلند میکند. اورا میبيند.)
هونسو
Hey! (هِی !)
(«مريم» به سرعت از جا میجهد. ترسيده لبخند میزند. «هونسو» ساکت به او خيره است. «مريم» بار ديگر لبخندی میزند.)
هونسو
(به کتاب اشاره میکند)
Mine! (مال من!)
(«مريم» گنگ نگاهش میکند. «هونسو» تکرار میکند.)
هونسو
Mine!
(«مريم» که گويي تازه دريافته، لبخندی میزند و زير لب چيزی میکويد.)
مريم
میدونم
هونسو
Mine!
(اشاره میکند.)
Book!
(«مريم» چند گامی به طرفش میرود.)
مريم
I know! I know! (میدونم! میدونم!)
(«مريم» دستپاچه کتاب را به طرف «هونسو» میگيرد. «هونسو» کتاب را میگيرد و به زحمت بلند میشود؛ تلاش دارد دردش را پنهان کند. «مريم» با لبخند به او خيره است. «هونسو» معذّب نگاهش میکند. «مريم» سر تکان میدهد که يعنی «چه شده؟» . «هونسو» بی اعتناء سری تکان میدهد که يعنی «هيچی!» . «مريم» به طرف او گامی بر میدارد و به سمت پهلويش دست دراز میکند تا اگر «هونسو» اجازه دهد دستش را از پهلويش بلند کند. «هونسو» مشکوک و مردّد به او خيره است و دستش را بر نمیدارد. «مريم» محتاط گامی پس میگذارد. لبخندی میزند و دوباره دستش را پيش میبرد.)
مريم
May i ... ? (ممکنه ... ؟)
(«هونسو» خيره به صورت «مريم» دستش را به نرمی بلند میکند. گوشة پيراهن «هونسو» سرخ است. «مريم» آشکارا ترسيده. بی اختيار گامی پس میگذارد.)
مريم
خون؟!! چیشده؟
(«مريم» با حرکات اغراق آميزِ دست میخواهد حرفش را ـ در حالی که خود دستپاچه است ـ به «هونسو» حالی کند.)
مريم
ببين! همينجا بمون! خب؟ بمون! همينجا! Here! ميام! گفتم تو کلاس میپيچيدی به خودت! ميام!
(«مريم» با عجله خارج میشود. «هونسو» از رفتار «مريم» متعجّب است. نگاهی به زخم خود میکند. از درد مینشيند. کتاب را کنار دستش زمين میگذارد و پاهايش را دراز میکند وتکيه میدهد. «مريم» با عجله میرسد. دستمالی سفيد به دست دارد که ظاهراً آغشته به چيزی است. بی مهابا پيش میرود تا پيراهن «هونسو» را بالا بزند. «هونسو» مانع میشود. «مريم» ناگهان گويي به خود آمده باشد، دستمال ا جلوی «هونسو» میگيرد و مرتّب اشاره میکند که: «روی زخمت بذار!» «هونسو» میگيرد. دگمه پيراهنش را آنگونه که ما و «مريم» نبينيم، باز میکند و محتاط پارچه را روی زخمش کیگذارد و ناله ای میکند. «مريم» به جای او دستپاچه و مستأصل است. نمیداند چه کند. به «هونسو» اشاره میکند که «بلندشو، بريم!» . «هونسو» حيران به «مريم» خيره است.)
مريم
بلند شو! بلند شوبريم! Stand up!
هونسو
...............
مريم
Clinic! (کلينيک)
(«هونسو» سر تکان میدهد که «نه! نيازی نيست.» «مريم» ، لجباز تکرار میکند.)
مريم
Clinic! Hospital! (کلينيک! بيمارستان!)
هونسو
.......................
مريم
(بلندتر و عصبیتر! با دست اشاره میکند.)
دِ پاشو ديگه! مگه اين چيزا شوخيه؟ پاشو!
(«هونسو» کودکانه و ترسيده بلند میشود و میايستد. «مريم» به راه میافتد. میايستد و در میيابد که «هونسو» از جای خود تکان نخورده است. «مريم» کلافه به طرفش میرود، دستش را میگيرد و میکشد. همزمان نگاهش به کتاب «هونسو» که روی زمين است میافتد که متلاشی و منهدم گوشه ای اقتاده. نگاهی به خود ِ«هونسو» و نگاهی به کتاب خودش میکند. لحظه ای مکث میکند. کتاب خود را به طرف «هونسو» میگيرد. «هونسو» معنی کار «مريم» را نفهميده. «مريم» دوباره مصرّانه کتاب خود رادر مقابل چشمان «هونسو» تکان میدهد که يعنی «بگير!» «هونسو» کتاب را میگيرد. «مريم» کتاب «هونسو» را بر میدارد و به زير بغل میزند.)
مريم
Mine!
(«مريم» لبخندی میزند؛ «هونسو» نيز. گرچه لبخندش توأم با درد است. صدای همان زن در فضا میپيچد که دوباره اعلام میکند: )
صدا
Attention Please! Break Time is over.
(«مريم» و «هونسو» نگاهی به هم میکنند. «مريم» نگاهی به ساعتش میکند. لحظه ای مردّد میماند. سپس رو به «هونسو» میکند و مصمّم اعلام میکند: )
مريم
Clinic!
(هردو از صحنه خارج میشوند. صدای زن در فضای خالی صحنهمان میپيچد که دوباره تمام شدن وقت استراحت را اعلام میکند ......)
صحنة دوّم
فرهنگ نامها
Dictionary of Names
(در تاريکی صدای زنگی شنيده میشود که بی شباهت به صدای زنگ مدرسه و اتمام کلاس نيست؛ و متعاقب آن از بلندگو شنيده میشود که زنی اعلام میکند: )
صدا
Attention Please! Break Time, Twenty Five Minutes!
(توجّه کنيد. زمان تفريح بيست و پنج دقيقه!)
(نور بر صحنه گشوده میشود و همزمان «هونسو» وارد شده، در حاليکه سيگاری روشن میکند، به طرف ديوار میرود. او باز به همان کنج ِ خلوتِ بی ادم آمده. کتابش ـ کتابی را که از «مريم» گرفته بود ـ را زير بغل دارد. ردّی از درد صحنه قبل به چهره ندارد. تکيه میدهد. چپ و راست را با نگاه میکاود. خبری نيست. پُکی به سيگار میزند و نگاهی به ساعتش میکند. «مريم» وارد میشود. آنها يکديگر را میبيند. «هونسو» به سرعت سيگارش را خاموش میکند. به هم لبخند میزنند. «مريم» نزديکتر میآيد. «هونسو» بلافاصله با اشاره به پهلويش چيزی میگويد: )
هونسو
Thanks! Again! (متشکّرم! دوباره!)
مريم
(خجل سر تکان میدهد.)
It doesn`t Matter! (چيزمهّمی نيست!)
هونسو
Thanks!
(«هونسو» متوجّه کتاب درب و داغان ِ زير بغل «مريم» میشود و زير خنده میزند. در خلال خنده هايش ـ که «مريم» را هم میخنداند ـ مدام کتاب سالم خودش و کتاب فرسوده و منهدم ـ امّا ترميم شدة ـ «مريم» را نشان میدهد. هردو پا به پای هم، نرم و مداوم، میخندند. خنده ها فروکش میکنند. از آسمان صحنه دو سه پرِ پرنده، پايين میريزد. «هونسو» آسمان را مينگرد. «مريم» نيز.)
هونسو
Birds! I love Birds! (پرنده ها! من عاشق پرندههام)
مريم
...........................
(«هونسو» پرها را از زمين بر میدارد و لای کتابش میگذارد. «مريم» خيره به «هونسو» نگاه میکند.)
مريم
Emperor!
(«هونسو» نا فهميده به «مريم» نگاه میکند و سر تکان میدهد که يعنی: «چی؟!!» )
مريم
Emperor!
هونسو
.........................
مريم
بابا تو از معلّم پرسيدی و نتونست جواب بده! اون نفهميد چيو میپرسی ... من فهميدم ....
هونسو
(کلافه قطع میکند)
What?! (چی؟!)
(«هونسو» با خنده اشاره ای میکند که چيزی نمیفهمد. «مريم» هم خنده ای میکند.)
مريم
(به زحمت سعی میکند، چيزی بگويد.)
You asked teacher. He misunder stand!
(تو از معلّم پرسيدی. او اشتباه میفهمه!)
(«مريم» که میبيند همچنان «هونسو» درست در نيافته بلند میشود وژستی میگيرد. همچون يک «امپراتور». «امپراتور»ی که در ذهن «مريم» معنی میشود! او همزمان با گرفتن اين فيگور که بيشتر «هونسو» را میخنداند زير لب تکرار میکند.)
مريم
امپراتور! همينو پرسيدی ديگه ! Emperor
(همزمان تصويری از يک «امپراتور» ـ ترجيحاً کهن و سياهپوست ـ میبينيم که روی ديوار، ميان ِ «هونسو» و «مريم» میافتد. «هونسو» شکفته و شاد و بلند میشود و تأييد میکند.)
هونسو
Yes! Yes! (آره! آره!)
مريم
(شاد تکرار میکند)
Emperor! Emperor!
Yes! That`s it! (آره خودشه!)
(«مريم» در تداوم بازيش، امپراتوروار گام میزند و اين سو وآن سو میرود.)
مريم
I am Emperor! (من يک امپراتور هستم!)
هونسو
(تکرار میکند.)
Emperor!
مريم
Emperor!
(«مريم» لحظاتی روی تصويرِ روی ديوار رفته، آن را میپوشاند ومخدوش میکند.)
مريم
I am an Emperor!
(«مريم» و «هونسو» مدام در حال تکرارند و شاد از کشف( ! ) و خندان، بازی را ادامه ميدخند. لحظه ای «هونسو» منطبق بر تصويرِ امپراتورِ روی ديوار قرار میگيرد و «مريم» در حاليکه با فيگور يک امپراتور در حال حرکت است مقابل ـ ونزديک ـ «هونسو» میايستد؛ رخ در رخ و نفس به نفس: )
مريم
You are ...... an Emperor. (تو ...... يک امپراتوری.)
(«مريم» و «هونسو» نگاهشان در هم تلاقی میکند. تصوير روی ديوار محو میشود. آنها خيره به هم و بی حرکت ايستاده اند)
مريم
(زير لب)
You ... are .... (تو ... هستی .... )
هونسو
(پرسان به خودش اشاره میکند.)
Emperor?! (امپراتور؟!)
مريم
(سرتکان میدهد که يعنی «بله!»)
......................
(پس از لحظاتی، نگاه از هم میدزدند و فاصله میگيرند. «مريم» خجل با سرفهای گلو صاف میکند. نگاهی به ساعتش میکند. بيخودانه و به فارسی تکرار میکند.)
مريم
هنوز پنج دقيقه از زنگ تفريح مونده!
هونسو
(با نگاهی پر از پرسش به «مريم» خيره میشود.)
........................
مريم
(به ساعتش اشاره میکند.)
Five Minutes!
(«هونسو» هم ساعتش را نگاهی میکند و تأييد میکند.)
هونسو
(ناگهانی و بلند)
What`s your Name? (اسمت چيه؟)
مريم
Maryam! («مريم»!)
هونسو
Maria? («ماريا؟»)
مريم
Maryam! Maryam Behnejad! («مريم»، «مريم به نژاد»! )
هونسو
(به زحمت تکرار میکند.)
Mar ... yam ... Behneja ... d!
مريم
(رفته رفته غم صدايش را میپوشاند.)
آره. «مريم به نژاد». ايرانی. مقيم عراق. دانش آموز بزرگسال مدرسة آموزش زبان رايگان تو کاليفرنيا. اوکلند. بی پناه. تو يناهگاههای کليسا میخوابم. مطمئنّم تو هم عين خودمی. همونجا ديدمت. تو شِلتِر! (sheltr) . از جهنّم در رفتم و دنبال کس و کارِ شوهرمم! ولی پيداشون نمیکنم.
(در خلال کلماتِ «مريم» ، «هونسو» ، مبهوت و گيج به «مريم» خيره است. سکوت میشود. «مريم» که چشمانش به نم نشسته است بر ميگردد و «هونسو» را مینگرد. «هونسو» ماحصل دريافتش از حرفهای «مريم» را بُلهوار تکرار میکند: )
هونسو
Maryam Behnejad!
(«مريم» لبخند تلخی میزند وسر تکان میدهد به نشانة تأييد؛ سپس به «هونسو» اشاره میکند که او نيز خودش را معرّفی کند. «هونسو» به خودش اشاره میکند که يعنی «من؟!». «مريم» تأييد میکند. «هونسو» آغاز میکند وبیآنکه خود بخواهد رفته رفته کلامش به غم مینشيند: )
هونسو
I am “Honso Theron”.African. From “Rowanda”. Student of Adultschool. For free. “Oakland”. Intermediate Level. I sleep in shelter. I have no one. Any one. No body. Nothing. No.
(من «هونسو ترون» هستم. آفريقايي. از «رواندا». دانش آموز مدرسه بزرگسالان. رايگان. «اوکلند» لِوِل متوسّط. من تو پناهگاه میخوابم. هيچ کسی رو ندارم. هيشکی. هيچ کی. هيچّی. نه! )
هونسو
Thanks! Again!
(«مريم» به خنده میافتد. «هونسو» از لای کتابش دو پر، از پرهايي که دقايقی پيش از زمين برداشته بود، بر میدارد و روی شانه های «مريم» ميگيرد.)
هونسو
You are not “Maryam”. You are an Angel!
(تو «مريم» نيستی. تو فرشته ای!)
(«مريم» نگاهی به پرها میکند و خجل میخندد. )
هونسو
Gurdian Angel! (فرشتة نگهبان!)
مريم
(لبخند میزند.)
.................
هونسو
Angel!
مريم
...............
هونسو
Angello!
(«مريم» بلندتر میخندد. سرخوش است. «هونسو» نيز.)
هونسو
You are Angello for me! (تو برای من «آنجلّو»يي !)
مريم
(نازمند)
And you are Emperor for me! (و تو برای من «امپراتوری»!)
( به هم لبخند میزنند. صدای همان زن در فضا میپيچد: )
صدا
Attention Please! Break Time is over!
(آنها بی اعتناء به هم خيره اند......)
صحنة سوّم
روزی روزگاری سـينما
Once upon a time,Cinema
(در تاريکی صدای زنگی شنيده میشود که بی شباهت به صدای زنگ مدرسه و اتمام کلاس نيست و متعاقب آن از بلندگو شنيده میشود که زنی اعلام میکند :)
صدا
Attention Please! Break Time Twenty Minutes!
(توجّه کنيد! زمان استراحت بيست دقيقه!)
(نور بر صحنه گشوده میشود. «هونسو» وارد میشود؛ در حال تورّق کتابش. متعاقب او «مريم» وارد میشود. غرق دنيای خود و کتاب است. در آستانه ورود به صحنه میايستد و بلند کتابش را میخواند: )
مريم
Penny and Kate are Leaving the Cinema. They have just seen an old Movie and they are talking about it ...
(«پنی» و «کيت» در حال ترک سينما هستند. آنها يک فيلم قديمی ديده اند و دربارهاش حرف میزنند ... )
(«مريم» در خود و غرق در خاطراتی لذّتبخش کتابش را پايين میآورد و با لذّت تکرار میکند: )
مريم
سينما!
(«هونسو » به او نگاهی میکند.)
مريم
I love Cinema, Emperor! (من عاشق سينمام امپراتور!)
هونسو
(لبخندی میزند و به خود اشاره میکند.)
Me too! (منم همينطور!)
(«مريم» با تعجّب به «هونسو» مینگرد.)
مريم
You?!! (تو؟!!)
(«هونسو» به نشانة تأييد، سر تکان میدهد.)
مريم
(خوشحال)
واقعاً؟!
هونسو
I love Cinema!
مريم
باورم نمیشه تو اونجا سينما رفته باشی يا فيلم ديده باشی.
هونسو
(نافهميده میخندد و سر تکان میدهد که «چی؟»)
................
مريم
I ... Can`t Believe! (باورم ... نمیشه!)
هونسو
I Love Movies! (من عاشق فيلمم!)
مريم
Great! (عاليه!) چه جور فيلمهايي؟
What kind of...?
هونسو
(فکر میکند.)
................
مريم
(بيخودانه؛ بی آنکه مخاطبی داشته باشد.)
من که ديوانة فيلمهای عشقیام!
هونسو
(زير لب در حال فکر)
What Kind of ... ?
(اينک هر دوی آنها در دوسوی ديوارند و رو به ما، در حال فکر و مرور خاطرات. هريک کتاب خود را به دست دارند.)
مريم
(خيره)
اسماشونو بگو!
هونسو
What?
مريم
Say Names!
هونسو
(پس از کمی فکر ـ قاطع)
Guess Who`s Coming to dinner! (حدس بزن چه کسی برای شام میآيد!)
(هر کدام از فيلمهايي که نام میبرند، لحظاتی از آنها را روی ديوار خواهيم ديد. «اسپنسر تريسی» و «کاترين هپبورن» برای نخستين بار با نامزد سياهپوست دخترشان مواجه شده اند!)
مريم
اوه آره. حدس بزن کی برای شام مياد! من ... اوم .... Love at the Afternoon! (عشق در بعد ازظهر)
(«گری کوپر» سوار بر قطار دور میشود و «آدری هيپورن» به دنبال قطار و او میدود. در نهايت «گری کوپر» دست «هيپورن» را ميگيرد و سوار میکند.)
هونسو
Amistad. (آميستاد)
(بردگان سياهپوست کشتی «آميستاد» شورش را آغاز میکنند.)
مريم
Irma La Douce. (ايرما خوشگله)
(«شرلی مک لين» با لباس عروس در کليسا منتظر است. «جک لمون» (داماد) دوان و با تأخير خود را به او میرساند. کشيش عقد آنها را میخواند.)
هونسو
Driving Miss Daisy (رانندگی برای خانم «ديزی»)
(«مرگان فريمن» ـ راننده سياهپوست ـ در حال رانندگی است و «جسيکا تندی» روی صندلی عقب نشسته. آنها مشغول بحث با يکديگرند.)
مريم
Roman Holiday (تعطيلات رُمی)
(«آدری هيپبورن» کنار «گريگوری پک» در حال تماشای مردمان شهر بستنی قيفی میخورد! «گريگوری پک» محو اوست.)
هونسو
The Great white hope. (اميد بزرک سفيد)
(«جيمز ارل جونز» خسته و زخمی روی رينگ بوکس دو دستش را بالا میبرد. او فاتح سياهپوست قهرمانی بوکس جهان است.)
مريم
Casablanca. (کازابلانکا)
(«همفری بوگارت» در فرودگاه از «اينگريد برگمن» خداحافظی میکند. به چشمان «برگمن» نم نشسته است.)
هونسو
True Crime. (جنايت واقعی)
(«کلينت ايستوود» در سلّول «آيزايا واشينگتن» با او ديدار کرده است و محکومِ سياهپوست به «ايستوود» میگويد که اشتباهی رخ داده است و او بی گناه است.)
مريم
Gone With the Wind (بر باد رفته)
(«ويويان لی» گريان از «کلارک گيبل» میخواهد که بماند. او همواره «رت» را دوست داشته است.)
هونسو
Orfeu Negro. (اورفه سياه)
(«برنو ملو» رانندة سياهپوست تراموا، گريان پای جنازة دختر محبوبش زار میزند.)
مريم
............................
هونسو
............................
(هردو در خودند و به نظر غمگين. «مريم» زير لب نام فيلمی ديگر را به زبان میآورد.)
مريم
The Manchurian Candidate. (کانديدای منچوری)
(«دنزل واشينگتن» تصاويری گذرا از جنگ آمريکا و عراق را به ياد میآورد. به چشمان «مريم» نم نشسته است.)
هونسو
Blood Diamond. (الماس خونين)
(عدّه ای سياهپوست با لباس نظامی، بيرحمانه به سياهپوستهای ديگر ـ غير نظامی ـ شليک میکنند و با شکنجه آنها را اسير میکنند. زنان و کودکان جيغ میکشند و مردی ـ «جيمون هونسو» ـ به دنبال زن و فرزند خود مستأصل اين سو وآن سو میدود. به چشمان «هونسو» نم نشسته است.)
مريم
Three kings. (سه سلطان)
(«جرج کلونی» و همراهانش شاهد صحنه هايي مخوف از جنگ آمريکا و عراق هستند. ... «مريم» گريان است.)
هونسو
Hotel Rowanda! (هتل رواندا)
(کاميونها از کنار اجساد مردمان سياهپوست که چون ريگ بر زمين ريخته اند عبور میکنند ... «هونسو» گريان است.
تصاوير دو فيلم اخير، پارالل، در هم برش خورده اند و پخش میشوند؛ «هونسو» و «مريم» هردو سر به زير افکنده و در خود گريه میکنند. صدای زن در فضا میپيچد که پايان زنگ تفريح را اعلام میکند.)
صدا
Attention Please! Break Time is over!
(آن دو گريانند و تصاوير دو نسل کشی همچنان در حال پخش.)
صحنة چهـارم
قاعدة بازی
The game rule
(در تاريکی صدای زنگی شنيده میشود که بی شباهت به صدای زنگ مدرسه و اتمام کلاس نيست و متعاقب آن از بلندگو شنيده میشود که زنی اعلام میکند :)
صدا
Attention Please! Break Time Fifteen Minutes!
(توجّه کنيد! زمان تفريح پانزده دقيقه!)
(نور بر صحنه گشوده میشود. «مريم» غمين و محزون گوشه ای کز کرده نشسته و زانو به بغل گرفته است. کتابش را کنار دست دارد و به افق پيش رويش خيره است. «هونسو» با سيگاری روشن وارد میشود و متوجّه غم و بهت «مريم» میشود. پيش میرود. میايستد. صدايش میزند.)
هونسو
Angello!
مريم
................
هونسو
Angello!
مريم
.................
هونسو
(کنارش مینشيند)
Hey Angello!
مريم
(زير لب، آنگونه که میتوان شنيد!)
Emperor!
هونسو
What`s up? (چی شده؟)
مريم
(سر تکان میدهد که يعنی «هيچ»!)
هونسو
Come on! What`s up? (بگو ديگه! چی شده؟)
مريم
(بی حوصله)
گفتم هيچّی نشده ديگه!
هونسو
What?
مريم
Nothing. (هيچّی)
هونسو
You look so sad. (آخه خيلی به نظر غمگين ميای.)
مريم
(زير لب)
غمگين نباشم؟
هونسو
.................
مريم
چطور نباشم؟
(ناگهان، گريان و بی امان خود را بيرون میريزد.)
خسته شدم. هيچ کس نمیدونه کجان! من به اميد اونها اومدم تو اين خراب شده. دوتا برادر و يه عموی شوهرم، همينجا بودن. تو اوکلند. الآن هيشکی نمیدونه کجان. شوهرم و بچّه هام مُردن. تو جنگ آمريکا و عراق مُردن. همة اميدم به اين چند نفر بود. نيستن! هيچ جا نيستن! تا کی میتونم تو شلترهای بی اسم و رسم بخوابم؟ میفهمی؟ تو نمیفهمی! من هيچ کسو ندارم. نيستن! خدايا!
(«مريم» بلند میگريد. «هونسو» مستأصل به او خيره است وبُلهوار جمله اش را تکرار میکند.)
هونسو
You look so sad!
مريم
(در فروکش گريه هايش)
My Family is dead. I can`t Find anyone to protect me. I can`t Find My husband`s Relatives.
هونسو
(بلند و قاطع)
I protect you! (من حمايتت میکنم.)
مريم
(لبخندی مهربان به «هونسو» میزند.)
...................
هونسو
I protect you! I am your Emperor!
(من حمايتت میکنم! من امپراتور توام!)
(«هونسو» دست «مريم» را میگيرد و بلند میکند.)
هونسو
Don`t worry! Be happy! (نگران نباش! خوشحال باش)
مريم
(لبخندی میزند؛ بی رمق)
...................
هونسو
Yes. Smile! (آره لبخند بزن!)
مريم
به چه اميدی؟!
هونسو
Don`t be sad. (غمگين نباش!)
مريم
به چه اميدی؟!
هونسو
You said; I`m your Emperor. (تو گفتی؛ امپراتورت منم!)
مريم
Yeah!
(سر تکان میدهد به نشانة تأييد!)
هونسو
And you are my Angello! (و تو «آنجلّو»ی منی!)
مريم
(سر تکان میدهد به نشانة تأييد!)
................
هونسو
That`s it! (خودشه!)
That`s Enough! (همين کافيه!)
مريم
(سر تکان میدهد به نشانة تأييد!)
.................
هونسو
Say something! (چيزی بگو!)
مريم
(بی رمق ـ در مرز انهدام!)
چی بگم؟
هونسو
Say something!
مريم
(در آستانة گريه)
تو اين کلاس هنوز بهمون نگفتن «قربانی» به انگليسی چی میشه!
هونسو
What?!
مريم
(به گريه میافتد.)
«قربانی»! «قربانی»! به انگليسی چی میشه؟!
(او گريان به زانو میافتد و تمام دردهای جهان را گريه میکند! همزمان تصاويری از جنگ آمريکا و عراق و کشتار غير نظاميان بر ديوار میافتد. «مريم» پيشانی بر خاک میسايد و گريان است و «هونسو» خيره به تصاوير ديوار ـ میتوان به جای تصاوير مستند از بخشهايي از فيلم «سه سلطان» “Three Kings” استفاده کرد؛ گرچه تصاوير مستند در اين خصوص مفيدترند. ـ تصاوير تمام میشوند. «هونسو» به نرمی کنار «مريم» مینشيند. «مريم» هنوز گريه میکند. «هونسو» خسته خود را رها میکند.)
هونسو
I am sacrifice too! (منم يه «قربانی» هستم.)
مريم
(گريه اش را فرو میخورد.)
................
هونسو
A really Sacrifice! (يه «قربانی»ِ واقعی!)
هونسو
My Family is dead too. (خانوادة منم مردن!)
مريم
(زير لب کلمة کشف شده اش را تکرار میکند.)
Sacrifice!
هونسو
I`m alone! (من تنهام!)
مريم
(زير لب تکرار میکند)
قربانی!
هونسو
Totally alone! (مطلقاً تنها!)
(مکث)
I`m a Totsi man. (من «توتسی» هستم! از قبيلة توتسی!)
مريم
از قبيلة «توتسی»؟
هونسو
Every one is dead! (همه مردن!)
Hoto men killed one milion of us!
(مردان قبيله «هوتو» يک ميليون نفر از مارو کشتند.)
1994! Rowanda was bath of Blood.
( 1994! رواندا حمّام خون بود!)
Nobody helped us! (هيچ کسی به دادمون نرسيد!)
مريم
(با خود ـ آرام)
از 94 تاحالا ... زخم تو کهنه تره! شايد حتّی خوب شده باشی! ولی من چی؟
(«هونسو» گريان سر به زير میافکند. همزمان با شمشير و تفنگ و گلوله، قبيلة «توتسی» را قتل عام میکنند، بر ديوار میافتد. ـ میتوان به جای تصاوير مستند از بخشهايي از فيلم «هتل رواندا» اثر «تری جورج» استفاده کرد. ـ «مريم» به تصاوير ديوار خيره است. تصاوير تمام میشوند. «هونسو» با چشمانی خيس سر بلند میکند. آن دو ـ هردو ـ رو به مانشسته اند.)
هونسو
We are lonely!
مريم
آره ما تنهائيم!
هونسو
We are Sacrifices of a ridiculuos game.
مريم
قربانيهای يه بازی مسخره!
هونسو
We have eachother here!
مريم
(با بغض)
ما فقط همديگررو داريم. تواين غربت!
هونسو
I`m your Emperor!
مريم
تو امپراتور منی!
هونسو
(بغض آلود)
And you`re my Angello!
مريم
(بغض آلود)
و من «آنجلّو»ی تو!
هونسو
And ...
مريم
...............
هونسو
And we can`t speak English that much!
مريم
و انقدرم انگليسیمون خوب نيست!
هونسو
But we`re on the way!
مريم
ولی ... بالاخره ... ياد ميگيريم.
(صدای همان زن در فضا میپيچد که پايان زنگ تفريح را اعلام میکند.)
صدا
Attention Please! Break time is over!
(آن دو، کتابهايشان را دوباره به دست میگيرند. امّا هنوز به ما خيرهاند و چشمانشان به نم نشسته است.)
صحنة پنجم
تمرين زبان خارجی
Foreign Language Exercises
(در تاريکی صدای زنگی شنيده میشود که بی شباهت به صدای زنگ مدرسه و اتمام کلاس نيست و متعاقب آن از بلندگو شنيده میشود که زنی اعلام میکند :)
صدا
Attention Please! Break Time Ten Minutes!
(توجّه کنيد! زمان استراحت ده دقيقه!)
(نور بر صحنه گشوده میشود «مريم» و «هونسو» را میبينيم که با کتابهايي باز به دست مشغول تکرار جملاتی ساده برای آموزش زبان انگليسی هستند؛ در عين حال اين جملات حاکی از پيشرفت آنها در آموزش زبان هستند.)
هونسو
Let me Introduce my Friend Angello!
(اجازه بده دوستم «آنجلّو» رو معرّفی کنم.)
مريم
Glad to see you. And let me introduce my Friend Emperor!
(از ديدنتون خوشحالم و اجازه بديد دوستم «امپراتور» رو به شما معرّفی کنم.)
هونسو
Where are you from?
مريم
I`m Iranian; But From Iraq. Iwas living there.
(من ايرانیام. امّا از عراق اومدم. اونجا زندگی میکردم.)
هونسو
I`m African. From Rowanda.
(من آفريقاييام . از رواندا.)
مريم
Which flat do you live in?
( تو کدوم آپارتمان زندگی میکنی؟)
هونسو
I don`t live in Flat!
I live in shelter!
(من در آپارتمان زندگی نمیکنم. من تو پناهگاه زندگی میکنم.)
مريم
Me too! (منم همينطور!)
هونسو
How is the weather? (هوا چطوره؟)
مريم
It`s a rainy day! (بارانيه!)
هونسو
What awful weather we`re having!
(چه هوای بدی داريم!)
مريم
What Date is it? (چه تاريخيه؟!)
هونسو
It is March 2007. (مارچ 2007ئه)
مريم
And we are learning language to live in a foriegn country!
(و ما داريم زبان ياد ميگيريم تا در يک کشور بيگانه زندگی کنيم.)
هونسو
To find Peace and Calm.
(برای يافتن صلح و آرامش.)
مريم
صلح و آرامش. يعنی میشه؟
هونسو
What?
مريم
(سر تکان میدهد که يعنی «هيچّی»! )
..............................
هونسو
Can i help you? (میتونم کمکت کنم؟)
مريم
Of course, If you want!
(البتّه، اگه بخوای!)
هونسو
How? (چه طوری؟)
مريم
Let`s talk about feelings.
(بذار دربارة اينکه چه حسّی داريم حرف بزنيم.)
هونسو
Go ahead! (باشه.)
مريم
I feel .... exhausted. (من هيجان زدهام!)
هونسو
Me too! (منم همينطور!)
مريم
I feel Dizzy! (سرم گيج میره!)
هونسو
Me too!
مريم
I feel ... hot! (گرممه!)
هونسو
Me too!
مريم
I feel Crazy! (دارم ديوونه میشم!)
هونسو
Me too!
مريم
I feel .... youth. (حسّ میکنم جوونم!)
هونسو
Me too!
مريم
And naughty! (و شيطون!)
هونسو
Me too!
مريم
I feel ....... love! (من عشقو حسّ میکنم!)
هونسو
.................
مريم
.................
هونسو
Me too!
مريم
واقعاً عشقو حسّ میکنم ولی ... هنوز ... هه! .... انگليسيم انقدر خوب نيست!
هونسو
Me too!
مريم
(به خنده میافتد.)
What?!
هونسو
(شانه بالا میندازد که يعنی «هرچی تو بگی!»)
مريم
Me too!
(هردو به خنده میافتند. «هونسو» کتابش را باز میکند.)
هونسو
(خيره به کتاب)
I think I should go tomorrow!
(فکر کنم فردا بايد برم!)
(«مريم» لحظه ای گيج، «هونسو» را نگاه میکند. «هونسو» هنوز به کتاب خود خيره است. «مريم» صفحات کتابش را ورق میزند.)
مريم
What page? (کدوم صفحه؟)
هونسو
...............
مريم
معلوم هست چی داری میگی؟ چه صفحه ای رو میخونی؟
هونسو
..............
مريم
Repeat again! (تکرار کن! بگو!)
هونسو
I think I should go tomorrow.
(«مريم» کتابش را میبندد. به طرف «هونسو» پيش میرود. میايستد.)
مريم
فردا کجا بايد بری؟
(«هونسو» سر بلند میکند و «مريم» را مینگرد.)
مريم
با توام!
هونسو
(کتابش را میبندد)
For Justice! (برای عدالت!)
مريم
عدالت؟ .... What justice?
هونسو
(به زخمش اشاره میکند و پهلويش را نشان میدهد.)
Thanks. Again!
مريم
(بی حوصله)
خيلی خب. چندبار میخوای بخاطر اون تشکّر کنی؟!
(ناگهان گويي چيزی به ذهن «مريم» میرسد.)
Waite a minute! ... صبر کن ببينم ... نکنه ... اون زخم مال چی بود؟ ....what was it? ...... tell me!
هونسو
We are not just niggers. Understand?
(ما کاکاسياه نيستيم! میفهمی؟)
مريم
خب؟!
هونسو
I can`t, ... to ... (من نمیتونم تحمّل کنم که ...)
مريم
خب فهميدم. کاکاسياه نيستين! نمیتونی تحمّل کنی! چيو؟! What?
هونسو
A black guy need help. Iwill help him. He`s African Sacrifice. Just like me!
مريم
کيه؟ اون سياهی رو که ازت کمک میخواد، من میشناسم؟ تو شلتر ديدمش؟ Who is he?
هونسو
(سری تکان میدهد به نشانة نفی!)
...................
مريم
چرا بهم نمیگی؟
هونسو
What difference dose it make?
(چه فرقی میکنه؟)
مريم
(بلند)
لابد فرق میکنه که میگم!
هونسو
An African alone black guy!
مريم
................
هونسو
...............
مريم
(به پهلوی «هونسو» اشاره میکند.)
اگه دوباره زخمی شد چی؟
هونسو
Thanks again!
مريم
چی داری میگی؟ .... It`s dangerous
هونسو
I should go! (بايد برم!)
مريم
Whay? (چرا؟)
هونسو
Because ... I`m Emperor, not slave!
(چون ... من امپراتورم، نه برده!)
مريم
(نگاه گريانش را از «هونسو» میدزدد.)
......................
هونسو
Angello!
مريم
(به زحمت بغضش را فرو میخورد امّا به «هونسو» نگاه نمیکند.)
Take care your self Emperor!
(مواظب خودت باش امپراتور!)
(«هونسو» سر تکان میدهد که «حتماً»! سپس به سرعت برای اينکه فضا را عوض کند کتابش را باز میکند و بلند اعلام میکند.)
هونسو
And next lesson! (وامّا درس بعدی!)
(صدای همان زن در فضا میپيچد که پاين زنگ تفريح را اعلام میکند.)
صدا
Attention Please! Break time is over!
(«هونسو» گيج به صدا گوش میدهد. «مريم» با دست صورتش را میپوشاند.)
صحنة ششم
در انتظارِ امپراتور
Waiting for Emperor
(در تاريکی صدای زنگی شنيده میشود که بی شباهت به صدای زنگ مدرسه و اتمام کلاس نيست ومتعاقب آن از بلندگو شنيده میشود که زنی اعلام میکند: )
صدا
Attention Please! Break Time five Minutes !
(توجّه کنيد! زمان تفريح پنج دقيقه!)
(نور که بر صحنه گشوده میشود، «مريم» را میبينيم که کتابش را زير بغل دارد و با مقداری باند سفيد و شيشه ای مادّة ضد عفونی کننده به انتظار است. او بی تاب و رنگباخته به چپ و راست میرود. ساعتش را نگاهی میکند و چپ و راستِ دور صحنه را با چشمان ريز شده اش از نظر میگذراند. ظاهراً خبری نيست. او بی تاب است. پرنده ای از آسمان صحنه میگذرد. چند پر از بالا بر کف صحنه فرو میافتند. نگاه «مريم» به پرها خيره میماند. به طرفشان میرود. مینشيند و بر میدارد و لای کتابش میگذاردشان. بلند میشود. باز شروع به قدم زدن میکند. باز هم خبری نيست. صدای همان زن شنيده میشود که پايان زنگ تفريح را اعلام میکند: )
صدا
Attention Please! Break Time is over!
(«مريم» نگاهی به ساعتش میکند و لحظه ای به حرفهای زن توجّه میکند. سر تکان میدهد. گيج و بی طاقت و خسته است. او بی اعتناء به هر چيزی ديگری، با وسايل پانسمان، چشم به راه ايستاده است.
نور میرود ...
(در تاريکی صدای زنگی شنيده میشود که بی شباهت به صدای زنگ مدرسه و اتمام کلاس نيست و متعاقب آن از بلندگو شنيده میشود که زنی اعلام میکند: )
صدا
Attention Please! Today we have no Break time!
(توجّه کنيد! امروز وقت تفريح نداريم.)
نور میآيد
(صحنه خالی است و ديوار کهنه تر به نظر میرسد و سطل زباله کاملاً پُر است و دَرِ آن درست بسته نشده. پرنده ای از آسمان صحنه میگذرد و چند پر بر کف صحنه میريزد ..... کسی نيست..... )
ايوب آقاخانی
تابستان 86